منازعه و تقابل رژیم صیهونیستی با مردم مظلوم فلسطین در نوع خود در جهان معاصر بی نظیر و در تاریخ خاورمیانه تاحد زیادی منحصر به فرد است. قیام هفتم اکتبر حماس، اعتبار بازدارندگی اسرائیل را ویران کرد و موازنه قوا در خاورمیانه را تغییر داد. در این مقاله برآنیم که با ابزار تئوری بازی […]

 

منازعه و تقابل رژیم صیهونیستی با مردم مظلوم فلسطین در نوع خود در جهان معاصر بی نظیر و در تاریخ خاورمیانه تاحد زیادی منحصر به فرد است. قیام هفتم اکتبر حماس، اعتبار بازدارندگی اسرائیل را ویران کرد و موازنه قوا در خاورمیانه را تغییر داد. در این مقاله برآنیم که با ابزار تئوری بازی ها به بررسی قیام هفتم اکتبر موسوم به طوفان الاقصی بپردازیم.
از نظر نگارنده این مقاله، قدرت متوسطی همچون رژیم صیهونیستی به دلایلی نظیر نداشتن عمق استراتژیک و مشروعیت بین المللی، که دائما گرفتار منازعات و رقابتهای بی پایان منطقه ای با رقبای نسبتا سفت و سختی شده که در حال حاضر بیش از هر زمانی به سمت ائتلاف برای محدودسازی و حتی در صورت لزوم دخالت نظامی و ورود به منازعه هفتم اکتبر پیش می روند، همواره با خطر تهدید وجودی و تنگناهای امنیتی پیچیده مواجه خواهد بود؛ چراکه در این زیر سیستم ایران و متحدینی مانند سوریه به رهبری بشار اسد، حزب الله لبنان، کتائب حزب الله عراق، حوثی های یمن و حماس از یک سو، و اسرائیل و برخی دولتهای غربی از سوی دیگر، دچار تضادهای بنیادین و راهبردی هستند. بر این اساس، و بر مبنای نظریه بازی ها، نوع بازی این دو گروه از بازیگران از روش بازی با حاصل جمع صفر پیروی مینماید. در چارچوب این روش تحلیلی، منازعه اخیر میان حماس و رژیم صیهونیستی، یک بازی پویاست؛ زیرا دو بازیگر اصلی درگیر در این بازی، همانند بازی معمای زندانی هم زمان حرکت نمیکنند، بلکه به صورت متوالی و پشت سرهم و متناسب با تصمیم طرف مقابل تصمیم می گیرند و دستیابی حماس به اهداف راهبردی اش در این عملیات، به معنای شکست راهبردی رژیم صیهونیستی و تغییر موازنه قوا به نفع جبهه مقاومت می باشد.
یکی از عواملی که موجب تشدید تنش میان حماس و رژیم صیهونیستی و زمینه ساز قیام هفتم اکتبر شده است، ادامه رویکرد نخ نما شده ی سیاست محاصره است. این سیاست به عنوان یک سیاست امنیتی همه جامعه فلسطینی را دربر میگیرد و تحرک و رفت و آمد همه مردم، واردات و صادرات کالا و نیروی کار را تحت تأثیر قرار میدهد. از این سیاست به عنوان یک سیاست پیشگیرانه امنیتی و ضد تروریستی یاد میشود. قاسمی (۱۳۸۹) بر این باور است که سیاست محاصره بعد از هر عملیات فلسطینی ها درون سرزمینهای اشغالی تشدید میشود و آثار گسترده اقتصادی و اجتماعی به دنبال دارد. این سیاست سبب جداسازی خانواده ها، محدود کردن دسترسی به اماکن مذهبی و به هم خوردن الگوی آموزش ملی فلسطینی انجامیده است. رفتن به مدارس و دانشگاه های دیگر برای اهالی غزه و کرانه باختری به شدت دشوار شده است (۱).
آثار اقتصادی این سیاست نیز فوق العاده وسیع است. در پرتو اجرای این سیاست، درآمدها به شدت کاهش یافته، میزان بیکاری افزایش یافته و فقر در خانواده های فلسطینی رو به فزونی است و این امر موجبات افزایش اسرائیل ستیزی و نفرت از رژیم صیهونیستی در نوار غزه شده است.
اما به لحاظ تحلیل میدانی در حالی که هدف از کارزار اسرائیل در غزه-آن طور که مقامات رژیم غاصب صیهونیستی عنوان کرده اند-، حذف حماس و احیای بازدارندگی است، شمار قابل توجه تلفات غیرنظامی-که بخش مهمی از آنها را کودکان و زنان تشکیل می دهند-، حل و فصل غیرنظامیِ پسامنازعه را با حماس و فلسطینی های نوار غزه و کرانه باختری، بسیار دشوارتر خواهد کرد.
ایالات متحده –با توجه به آگاهی از قدرت بازدارنده نظامی ایران و محور مقاومت و با توجه به اولویتِ مهار چین در آسیای جنوب شرقی-به دنبال آن است که ریسک های فوری همراه با قیام هفتم اکتبر (طوفان الاقصی) حماس را تاحدی خنثی کند و از گسترش چشمگیر جنگ در منطقه و درگیری مستقیم با ایران که پیامدهای ناگواری برای ایالات متحده در پی خواهد داشت، جلوگیری کند. هرچند منازعه اسرائیل – حماس به دلیل شکست سختی که رژیم صیهونیستی در این جنگ متحمل شده، با پایان خود فاصله زیادی دارد، اما اعلام آتش بس موقت و شکست راهبردِ توهم گونه یِ حذف حماس از سوی رژیم صیهونیستی، چشم انداز تیره و تاری را فراروی رهبران رژیم صیهونیستی قرار داده است.
البته در دوره پیش از آغازِ طوفان الاقصی، مسائلی از قبیل فروپاشی قانون و گسترش هرج و مرج، از هم پاشیدگی ارتش رژیم صیهونیستی، استبداد، سرکوب و حمایت از فساد همواره به نارضایتی‌ها در سرزمینهای اشغالی دامن زده و بستر را برای تشدیدِ مهاجرت معکوس صیهونیستها هموار کرد. واقعه طوفان الاقصی علاوه بر تشدید کلیه موارد فوق و تشدید نارضایتی در سرزمینهای اشغالی، به روند مهاجرت به سرزمینهای اشغالی هم روندی نزولی بخشید و عدم مشروعیت بین المللی این رژیم را بیش از پیش هویدا ساخت.بدین ترتیب، سران نظامی و تصمیم سازان رژیم صیهونیستی، از فرضیات و ایده ها و طرح های متوهمانه ای چون زمین سوخته خالی سکنه، اداره غزه بعد از جنگ توسط دولت خودگردان فلسطینی یا ترکیبی از کشورهای عربی یا سازمان ملل و مانند اینها، با توجه به شکست میدانی خفتبار در عملیات طوفان الاقصی به پذیرش شروط حماس برای تحویل برخی از اسرای صیهونیستی رسیدند.
پی نوشت:

(۱). بنگرید به: قاسمی، صفت الله (۱۳۸۹)، سیاستهای امنیتی رژیم صیهونیستی در سرزمینهای اشغالی، فصلنامه آفاق امنیت، سال ۳، شماره۶، بهار۱۳۸۹، صص۱۱۵-۱۳۹.

  • نویسنده : عباس پورمند