در راستای مقابله با رژیم آپارتاید و کودک کش صیهونیستی و همچنین، چنین اشغالگری و جنایات دامنه دار و آشکاری، محوری تحت عنوان محورِ مقاومت و در بستر رخدادهای تاریخی چند دهه گذشته شکل گرفته است. امروزه، آنچه محور مقاومت خوانده میشود انعکاس هویت برآمده از انقلاب اسلامی ایران در جهان خارج است. زبان سیاسی […]
در راستای مقابله با رژیم آپارتاید و کودک کش صیهونیستی و همچنین، چنین اشغالگری و جنایات دامنه دار و آشکاری، محوری تحت عنوان محورِ مقاومت و در بستر رخدادهای تاریخی چند دهه گذشته شکل گرفته است. امروزه، آنچه محور مقاومت خوانده میشود انعکاس هویت برآمده از انقلاب اسلامی ایران در جهان خارج است. زبان سیاسی و اعتقادیِ مقاومت اسلامی را میتوان انعکاس ظهور شگرفِ ادبیات اسلامی در روابط و سیاست بین الملل دانست که بخش مهم آن در منطقه خاورمیانه تجلی یافته است. در چارچوب محور مقاومت، حماس جنبشی جهادی است که تلاش میکند زمینه را برای آزادسازی و رهایی ملت فلسطین از ظلم و جور اسرائیل فراهم آورد. مقاومت اسلامی حماس از انتفاضه زاییده شده و نشانی است از بازگشت مجدد، شکوه مندانه و قاطعانه سیاسی نیروهای اسلامی در نوار غزه و کرانه باختری در مواجهه با اشغالگری رژیم صیهونیستی… حماس کاملا رویکردی جهادی دارد. عقاید حماس بر اساس دین اسلام استوار شده و مبانی اسلامی را اصلی ثابت برای هرگونه مبارزه علیه رژیم غاصب صیهونیستی میداند. این جنبش، آزادسازی تمامی سرزمین فلسطین، ادامه انتفاضه، رهایی قدس شریف از اشغال، خنثی سازی قدرت اسرائیل و برچیدن شهرک های یهودینشین را از راهبردهای اصلی و اهداف مبارزه و جهاد خویش اعلام کرده است (۱). محور مقاومت در طی حیات پربرکت سیاسی، نظامی و فرهنگی خود، با اقدامات انقلابی و حماسی مانند جنگ ۲۲ روزه غزه که در دیماه ۱۳۸۷ش رخ داد و جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ حزب الله لبنان با رژیم صیهونیستی، همواره موجودیت نامشروع رژیم صیهونیستی را به چالش کشیده است (۲). اما نبرد تاریخی هفتم اکتبر که به طوفان الاقصی مشهور است، از بسیاری از جهات متفاوت و به لحاظ تاریخی برای جبهه مقاومت، سرنوشت ساز است. به باور بسیاری از ناظران، به لحاظ ژئواستراتژیک، قیام هفتم اکتبر حماس، اعتبار بازدارندگی اسرائیل را بشدت ویران کرد و موازنه قوا در خاورمیانه را به نفع جبهه مقاومت تغییر داد. البته، همانگونه که در مقالات قبلی توضیح دادیم، یکی از عواملی که موجب تشدید تنش میان حماس و رژیم صیهونیستی و زمینه ساز قیام هفتم اکتبر شده است، ادامه رویکرد نخ نما شده ی سیاست محاصره و فشار حداکثری بر مردم مظلوم غزه است. این سیاست به عنوان یک سیاست و دستورکار سختگیرانه امنیتی، همه جامعه فلسطینی و بالاخص کودکان و سالمندان را دربر میگیرد و تحرک و رفت و آمد همه مردم، واردات و صادرات کالا و نیروی کار را تحت تأثیر قرار میدهد. در محافل صیهونیستی، از این سیاست به عنوان یک سیاست پیشگیرانه امنیتی و ضدتروریستی یاد میشود. اما، اخیرا نتانیاهو با اقدامی تحریک آمیز و تصمیمی با ریسک بسیار بالا، ساختمان دیپلماتیک ایران در سوریه را هدف قرار داد تا برای برون رفت از این بن بست امنیتی و سیاسی، به راه برون رفتی احتمالی ولی بسیار پرخطر دست یابد. اسرائیلی توانسته بود در سال ۱۹۶۷ هفت کشور عربی را در مدت شش روز شکست دهد و بخشهایی از سرزمینهای آنها را اشغال و یا به آن تجاوز کند اما در حال حاضر بعد از گذشت شش ماه در غزه هیچ دستاوردی نداشته است و این به معنای پایان عمر سیاسیِ نتانیاهو و جریان سیاسی منتصب به وی و همچنین، تسریعِ فروپاشی رژیم صیهونیستی خواهد بود؛ در چنین شکست آشکار و بن بستی امنیتی ای، رژیم صیهونیستی به دنبال تغییر زمین بازی و گسترش سطح درگیری در منطقه می باشد. البته به طور طبیعی حمله به کنسولگری ایران در سوریه نقض تمام قوانین بین المللی به ویژه معاهده ۱۹۶۱ وین بود و در نتیجه در همین چارچوب باید شورای امنیت اقدامات لازم را برای مجازات سختگیرانه علیه اسرائیل اتخاذ میکرد؛ عدم مجازات قانونی و عدم محکومیت شورای امنیت سازمان ملل، در زمینه حمله رژیم صیهونیستی به مراکز دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران، به لحاظ سیاسی، دست بالاتر را تصمیم سازان محور مقاومت در مورد پاسخ نظامی به رژیم صیهونیستی داده است. جهت تحلیل دقیقتر شرایط میدانیِ پس از قیام طوفان الاقصی و منازعه میان ایران و رژیم صیهونیستی، توجه به نکات زیر ضروری به نظر میرسد: ۱-حقیقت این است که کیفیت و وضعیت عوامل قدرت و امنیت منطقه خاورمیانه به طور کامل متحول و دگرگون شده است. هیچکدام از عوامل منطقهای و فرامنطقهای موثر در منطقه، وضعیت چند دهه گذشته را ندارند؛ قدرت ایالات متحده آمریکا، بشدن رو به افول است و انتظار میرود در آیند نزدیک، با فروپاشی نظام تک قطبی به رهبری ایالات متحده آمریکا و قدرت گرفتن بیش از پیشِ چین و کشورهای عضو بریکس، شاهد جهانی چندقطبی باشیم که ایران که در حال حاضر رهبری جبهه مقاومت را در دست دارد، در مرکز چنین پازل پیچیده ای قرار داشته باشد. در خاورمیانهی پس از طوفان الاقصی، منافع و تهدیدات بهطور بیسابقهای درهم تنیده شدهاند.مرزهای تنش و تخاصم بهشدت گستردهتر از پیش شده و معادلات قدرت و امنیت بهطور اساسی پیچیدهتر شده است و در چنین شرایطی فروپاشیِ رژیم سیاسی صیهونیستی بیش از پیش نزدیک و دست یافتنی شده است. ۲-بازدارندگی یک مفهوم پیچیده روانشناختی است؛ تصمیم سازان محور مقاومت و بالاخص جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی باید درنظر داشته باشند که باید بیش از پیش بر ذهن دشمن اثر بگذارند تا آن اقدامی را که نمیخواهند، صورت نپذیرد. اگر دستگاه محاسباتی و اطلاعاتی دشمن، این خروجی را به تصمیم سازان و رهبران رژیم صیهونیستی بدهند که جمهوری اسلامی ایران به دلیل مشکلات اقتصادی داخلی و یا نگرانی از ورود ایالات متحده به جنگ و یا حتی عدم حمایت داخلی از مقابله به مثل و درگیری نظامی، توان پاسخ نظامی به تجاوزات و جنایات متعددِ رژیم صیهونیستی را ندارد، قطعا در آینده نزدیک، حتی در سطحی بالاتر به جنایات خود در سوریه، لبنان و حتی خاک ایران ادامه خواهد داد. به نظر میرسد با درنظر گرفتنِ مجموعه وقایع صورت گرفته در طی هفته های اخیر، آنگونه که مقام معظم رهبری نیز بر آن تاکید نموده اند، مجازات و تنبیه رژیم صیهونیستی، یک ضرورت امنیتی و اجتناب ناپذیر خواهد بود.۳-چون محیط عملیاتی و اجرایی سیاست خارجی فراتر از محیطی است که در آن تصمیم اتخاذ میشود، طبیعی است که درصدی از اهداف سیاست خارجی در صحنهی عملیاتیِ منطقهای و یا بین المللی عقیم و انجام نشده باقی بماند. البته باید توجه داشت که تصور ذهنی (ایده) به جای آرمان، و آرمان به جای هدف نظری و هدف نظری بهجای خواسته سیاست خارجی نیستند. بعلاوه چنانکه روشن شد، همه چیز ممکن است عقلانی پیش نرود. سیاست خارجی نیز امری اجتماعی است و تا حدی تابعی از مبادلات اجتماعی است. در این فرآیند است که گاه، خواستههای معارض موجب نوعی عدم انسجام و یا تناقض در اجرای سیاست خارجی میشود. شاید این قسمت از مسائل خارجی بیشترین حد از سردرگمی را برای سیاستگذاران ایجاد کند؛ لذا شایسته است به اثرات ناشی از آن بیش از پیش توجه شود. بر این اساس، تصمیم سازان و رهبران نظامی ایران و محور مقاومت در این برهه حساس تاریخی باید در تنبیه و مجازات رژیم صیهونیستی با طرح و برنامه مشخص و هدفمند اقدام کنند و سطح درگیری را به گونه ای مدیریت نمایند که ضمنِ تنبیه متجاوز، از گسترش درگیری به کل منطقه –که مورد نظر سران رژیم غاصب است- جلوگیری شود. ۴-جبهه مقاومت به رهبریِ جمهوری اسلامی ایران، باید از تمامی ابزارهای موجود در راستای ایجاد شکاف و ممانعت از همسویی عربستان و امارات با قدرتهای منطقهایِ همسو- یا همکار- با رژیم صیهونیستی باهم و یا با قدرتهای فرامنطقهای جهت جلوگیری از همکاری و ائتلاف در زمینه محدودسازی راهبردهای جبهه مقاومت و فشار بر جبهه مقاومت در زمینه پذیرش آتش بسِ مدنظر رژیم صیهونیستی و ایالات متحده آمریکا، بهره جوید. ۵- جبهه مقاومت به رهبریِ جمهوری اسلامی ایران از یکسو و عربستان از سوی دیگر، باید با رسیدن به درکی متقابل، اختلافهای خود را در آبهای خلیج فارس به صورت مسالمتآمیز حل و فصل کرده و ضمن متعادل نمودن و وسعت بخشیدن به درک و نگرش خود در مورد حل مسائل اقلیتهای مذهبی و قومی در ورای مرزهای ملی، برای ایجاد یک جبهه متحد جهت محدودسازی هرچه بیشتر و منزوی ساختن رژیم غاصب صیهونیستی در منطقه تلاش کنند. ۶-جبهه مقاومت در راستای تعمیق و گسترش قدرت نرم خود، باید حمایت (مادی و معنوی) از سازمانها و نهادهایی در کشورهای عربی (مانند مصر) جهت تاثیرگذاری بر افکار عمومیِ برخی از کشورهای تاثیرگذار عربی و تصمیمات رهبران این کشورها در راستای پیشبرد اهداف جبهه مقاومت و دفاع از مردم مظلوم فلسطین و منزوی ساختن هرچه بیشترِ رژیم صیهونیستی را در دستور کار قرار دهد. ۷-رژیم صیهونیستی جهت تداوم موجودیت نامشروع خود، سالها است که برای حفظ قدرت بازدارندگی و از بین بردن تهدیدهای نوظهور علیه امنیت خود، در قالب راهبرد «نبردهای بیناجنگی» به منافع ایران و محور مقاومت در منطقه و بالاخص در سوریه حمله میکند، اما اقدام اخیر، بیش از هر چیز به دنبال کشیدن پای ایالات متحده به نبرد چندجبهه ای در خاورمیانه و درگیری با جمهوری اسلامی ایران است. به نظر میرسد با شکست آشکار در نبرد با نیروهای مقاومت در غزه، نتانیاهو چاره ای جز انتخاب گزینه های بازی با ریسک بالا در پیش رو ندارد تا جنگ را به سطح دیگری بکشاند؛ در چنین شرایط پیچیده ای، به نظر میرسد تهران ناگزیر به دادن پاسخی نظامی به تجاوز آشکار رژیم صیهونیستی می باشد؛ منتها این پاسخ باید محدود، کوبنده و هدفمند باشد و اهداف راهبردی نظامی رژیم صیهونیستی را شامل شود. تردیدی نیست که اوضاع کنونی منطقه و جنایات آشکار رژیم صیهونیستی، نمیتواند ادامه داشته باشد، یا باید ایالات متحده فورا با پذیرش مسئولیت خود به عنوانِ اصلی حامی مالی و لجستیکی و سیاسیِ یکی از طرفین منازعه، ضمن جبران خسارت و مهار و تنبیه متجاوز، به روشهای نسبتا مسالمتآمیز مسائل مورد مناقشه –بالاخص در زمینه حمله به مراکز دیپلماتیک جهوری اسلامی ایران در سوریه- را حل و فصل نمایند و یا به همراه رژیم صیهونیستی، خود را برای یک درگیر نظامی مصیبتبار آماده کنند. در آینده نزدیک، امید میرود با تضعیفِ هرچه بیشترِ رژیم صیهونیستی و کاهش اهمیت استراتژیک خاورمیانه برای آمریکا (وکاهش نقش این متغیر مداخلهگر)، عربستان و ایران به عنوان دو قدرت تاثیرگذار منطقهای و با پشت سرگذاردنِ اختلافات و تنشهای پیشین، دریابند که باید بر منافع و دشمنان مشترک مانند رژیم صیهونیستی تمرکز کنند. هر دوی این کشورها میتوانند و باید مشکلات خود را بدون مداخله آمریکا حل کنند. هرچقدر هم که زدن پل ارتباطی میان ایران و عربستان دشوار باشد، اما از جنگهایی با پیامدهای ناشناخته در دو سوی خلیج فارس کم هزینهتر خواهد بود و راهکاری پایدارتر و کم هزینه تر برای محدودسازی و مهار دشمنِ صیهونیستی خواهد بود.
- نویسنده : عباس پورمند
Tuesday, 5 November , 2024