فرهنگ اسلام که ریشه در آموزه های قرآنی و سیره پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) دارد، سرشار از عالی ترین شیوه ها و روش های پیشرفته و بی نقص مدیریت در همه سازمانها و بالاخص سازمانهای محلی می باشد و هرکس بنابه بضاعت و درک خویش از این بوستان پرنور و گوهر بار، […]
فرهنگ اسلام که ریشه در آموزه های قرآنی و سیره پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) دارد، سرشار از عالی ترین شیوه ها و روش های پیشرفته و بی نقص مدیریت در همه سازمانها و بالاخص سازمانهای محلی می باشد و هرکس بنابه بضاعت و درک خویش از این بوستان پرنور و گوهر بار، خوشه هایی چیده است.
از آنجا که اسلام یک دستگاه ارزشی و معرفتی غایتگرا میباشد، فرد مسلمان در جامعه اسلامی با کنشها و روابط اجتماعی سروکار دارد و افراد -انسان اسلامی-، رفتار خود را باید به گونهای تنظیم کرده و اقدام کند تا اهداف خلق شده به وسیله افراد یا اهداف کلان مطرح شده به وسیله دین مبین اسلام تحقق خارجی پیدا کند، و از طرفی، این افراد انسان اسلامی هستند که با توجه به منابع اصیل دینی –قرآن و سیره پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)-معانی را و مقاصد و اهداف خود را خلق کرده و در انتخابهای واقعی که به عمل میآورند مشارکت میکنند.
واکاوی علمی و بررسی به منظور شناخت و درک صحیحی از مقوله مدیریت اسلامی، و پیروی مدیران مسلمان و مومن از ضوابط و الگوهای آن در امر هدایت و ادارهی سازمانها در جوامع اسلامی، امری حیاتی، ضروری و مهم است. مدیریت اسلامی وقتی تحقق مییابد که هم مدیران اشخاص دلسوز، شجاع، دینباور، پرهیزکار، خوش خلق، متهد، صالحالعمل و با حسننیتی باشند و هم شیوهی مدیریت آنان منطبق بر معیارها و الگوها حکومتی و مدیریت مقرر در شریعت-بر پایه منابع اصیل اسلامی- باشد[۱].
از این رو، میتوان گفت مدیریت صحیح و حسن تدبیر در همه نوع همکاری سازمان یافته و در همه ردههای سازمانی یک ضرورت اجتنابناپذیر است. مدیریت نه تنها وظیفهی رئیس یک سازمان دولتی، شرکت و یا سرپرست یک سازمان محلی، بلکه وظیفهی سرپرست کارگاه و یا یک گروه کوچککاری … نیز هست.
امام رضا (ع) در اینباره فرموده است: «هیچ گروه و ملتی از اقوام و ملل را نمییابیم که در زندگی موفق و پایدار باشد مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادی و معنوی آنان را مدیریت کنند».
این امری مسلم است که مدیریت اسلامی بعنوان یک ضرورت زمان و مکان حال و آینده جامعه ما و حتی سایر جوامع، نیاز به تبیین و تدوین دارد. بطور کلی آنچه موضوع اختلاف مدیریت از دیدگاه اسلام و غیر اسلام میباشد همانا اختلافاتی است که ریشه در بینشها دارد[۲].
بدین ترتیب، مدیریت اسلامی، واجد معانی، چارچوبها، اصول و تعاریف گوناگونی است که هر محقق به قدر درک خود و از ظن خود بخشی از آن را روشن ساخته است. در ادامه به نقد و بررسی اهمِ پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه خواهیم پرداخت:
میرزائی (۱۳۹۷)، نشان داد ملاکهای مدیریت موثر در اسلام عبارتند از: تکیه بر قرآن، مراعات تقوا در برنامه ریزی و مدیریت، توکل بر خدا و… است. خنیفر (۱۳۸۴) با تحلیل محتوای آثار منتخب مدیریت اسلامی، هفت رویکرد را معرفی کرده که عبارت است از: استناد به آیات و روایات محض، استناد به آیات و روایات و انطباق با مباحث علمی رویکرد تطبیقی و مقایسهای، استناد به استدلالهای عقلی، استناد به نهجالبلاغه، استناد به مباحث ادبی و تاریخی، استناد به مباحث اخلاقی. حسینی مشهدی و حسین زاده (۱۳۹۵)، نشان دادند موضوع دانش مدیریت اسلامی همان موضوع دانش مدیریت رایج است، چراکه در مدیریت و مدیریت اسلامی سازمان در مرکز توجهات قرار دارد و به آن پرداخته میشود. لطیفی (۱۳۹۰) رویکردههای ۳ گانه حوزه مدیریت اسلامی را شامل: پژوهشهایی با صبغه فلسفی، پژوهشهایی با صبغه نظری، پژوهشهایی با صبغه قرآنی، پژوهشهایی با صبغه روایی، پژوهشهایی با صبغه تاریخی، پژوهشهایی با صبغه فقهی اجتهادی، پژوهشهایی با صبغه انقلاب اسلامی، پژوهشهایی با صبغه نیازهای جاری جامعه اسلامی میداند. امیری (۱۳۸۶) برای بررسی قاعدهمند رویکردها در مدیریت اسلامی با استفاده از الگوی سطوح شناخت چهار رویکرد را مطرح کرده است. این الگو از دو بعد تشکیل یافته است: بعد اول، به انسان و مراتب شناخت او مربوط است که به صورت چهار رویکرد معرفتی منعکس شده است که شامل رویکرد حسی، رویکرد عقلی، رویکرد قلبی و رویکرد وحیانی. بعد دوم به موضوع شناخت و لایههای وجودی آن و سطوح مختلفی مربوط است که متعلق معرفت انسان در رویکردهای معرفتی قرار میگیرد. این سطوح به ترتیب عبارت است از: سطح ظاهری، سطح انتزاعی، سطح آیهای و سطح غایتی.
نجاری (۱۳۸۵) از دو دیدگاه کلی، رویکردها را مورد بررسی قرار داده است. از لحاظ منشأ و ساختار نظری یا موضوع رویکردها شامل رویکرد تأسیسی، تطبیقی، انطباقی، تلفیقی است. از لحاظ ماهیت و محتوای نظری یا موضوع رویکردها شامل رویکرد رشد، اصولگرایی، اخلاقی/ ارزشی و وظیفهگرایی است. حال در جمعبندی رویکردهای ارایه شده از مدیریت اسلامی، میتوان شاخصها این نوع از مدیریت را به شرح زیر برشمرد:
۱.ولایت پذیری، ۲.نظم و سازماندهی، ۳.خویشتنداریو فروخوردن خشم، ۴.درنگ و صبر در صدور فرمان، ۵.نیکی به مردم و زیردستان، ۶.خودسازی، ۷.عدالتمحوری، ۸. نقدپذیری، ۹.توجه ویژه به خودباوری،۱۰. خدامحور بودن مدیریت در اسلام، ۱۱.توجه به رشد و تعالی نوع بشر، ۱۲. برنامه ریزی دقیق،۱۳.شفافیت، ۱۴.رعایت اصول اخلاقی و اخلاق مداری.
به نظر نگارنده، تقل و ایمان همواره، خواست بشر را در مسیر حق و اخلاق حسنه سوق و خدمت به خلق میدهد. تعقل و ایمان انسان را میسازد و انسان با نیروی علم، جهان را آباد میکند. اگر تعقل، علم و ایمان باهم توام گردند، هم انسان و هم جهان ساخته میشود.
نهایتا اینکه، نگارنده این مقاله با حسینی مشهدی و حسین زاده (۱۳۹۵)، در این زمینه همدل و هم نظر است که سبک ها و روشهای مبتنی بر مکتب، سازنده اصول نظری کاربردی دانش مدیریت اسلامی است و برای دستیابی به آن باید از مکتب مدیریت اسلامی (جنبه ذهنی) به علم مدیریت اسلامی (جنبه عینی) در رفت و برگشت بود. مجموعه ای که در نهایت از این سیر حاصل می شود را می توان دانش مدیریت اسلامی نامید.
[۱] . جهت مطالعه بیشتر در این زمینه بنگرید به: پورمند، عباس (۱۴۰۲) مدیریت اسلامی، نکا: نشر مهربان نیکا.
[۲] . جهت مطالعه بیشتر در زمینه وجوه افتراق میانِ مدیریت از دیدگاه اسلام و غیراسلام بنگرید به: احمدی، مسعود (۱۳۹۰)، مدیریت اسلامی، (اصول، مبانی، مفاهیم الگو)، ساری: انتشارات پژوهشهای فرهنگی؛ افجهای، سیدعلیاکبر (۱۳۶۹)، مدیریت اسلامی، تهران: بخش فرهنگی دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی؛ افجه، سیدعلیاکبر، نفیپورفر، ولیاله، جعفرپور، محمد (۱۳۹۳)، مطالعه تطبیقی شاخصهای عدالت توزیعی و رویهای در سازمان از دیدگاه مدیریت اسلامی و مدیریت غربی، دوفصلنامه مدیریت اسلامی، سال بیست و دوم، شماره ۱، بهار و تابستان ۱۳۹۳
- نویسنده : عباس پورمند
Wednesday, 30 October , 2024